تو نبودی...
چهارشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۳۶ ق.ظ
دیشب نفسم بوی تو بود و تو نبودی
دل مست سر کوی تو بود و تو نبودی
از حنجره ی عشق صدای تو شنیدم
گوشم به هیاهوی تو بود و تو نبودی
بر شاخه ی گلبوته ی تن تا نفسی داشت
دل قمری یاهوی تو بود و تو نبودی
بر گونه ی من گرد غریبانه مهتاب
آمیخته با بوی تو بود و تو نبودی
وقتی غزل چشم سیاه تو سرودم
شب مطلع گیسوی تو بود و تو نبودی
بی می سر من مست چنان بود که هر سنگ
ناز سر زانوی تو بود و تو نبودی
رفتم ز خود آنگونه که اندیشه بودن
باریکتر از موی تو بود و تو نبودی
آخر سر خود بر سر دیوار شکستم
مه آینه روی تو بود و تو نبودی
- ۹۴/۰۴/۳۱