
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم
یک قطره آبم که در اندیشه دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم
یک قطره آبم که در اندیشه دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
نفسم بند نفسهای کسی هست که نیست ....
بی گمان در دل من جای کسی هست که نیست...
غرق رویای خودش پشت همین پنجره ها....
شاعری محوتماشای کسی هست که نیست....
جای هر آن چیزی که در دنیا ندارم، دوستت دارم
تنها دلیلِ لحظه های انتظارم ! دوستت دارم
ای آشنای جاودان، ای واژه ی احساس ناب، ای عشق
با اینکه دیگر نیستی حتی کنارم، دوستت دارم
این چیست که چون دلهره افتاده به جانم
حال همه خوب است من اما نگرانم
در فکر تو بستم چمدان را همین فکر
مثل خوره افتاده به جانم که بمانم
چیزی که میان تو و من نیست غریبی است
صد بار تو را دیده ام ای غم به گمانم؟
به سینه می زندم سر، دلی که کرده هوایت
دلی که کرده هوای کرشمههای صدایت
ترا ز جرگهی انبوه خاطرات قدیمی
برون کشیدهام و دل نهادهام به صفایت
تو سخت و دیر به دست آمدی مرا و عجب نیست
نمیکنم اگر ای دوست، سهل و زود ، رهایت
گره به کار من افتاده است از غم غربت
کجاست چابکی دستهای عقدهگشایت؟
ما را کبوترانه وفادار کرده است
آزاده کرده است و گرفتار کرده است
بامت بلند باد که دلتنگیات مرا
از هرچه هست غیر تو بیزار کرده است
فردا اگر بدون تو باید به سر شود
فرقی نمی کند شب من کی سحر شود
شمعی که در فراق بسوزد سزای اوست
بگذار عمر بی تو سراپا هدر شود
وقتی تو نیستی ...
شادی کلام نامفهومی ست !
و " دوستت می دارم " رازی ست ،
که در میان حنجره ام دق میکند !
و مـــَـن چگونه بی تو نگیرد دلم ؟
اینجا که ساعت وآیینه و هوا ،
به تو معتادند ...